English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (674 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
literal U معنی اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
innuendos U معنی
purported U معنی
meaningless U بی معنی
purporting U معنی
duller U بی معنی
purports U معنی
definition U معنی
definitions U معنی
innuendoes U معنی
innuendo U معنی
frothy U بی معنی
rigmarole U بی معنی
implication U معنی
implications U معنی
abstract U معنی
pointless U بی معنی
abstracting U معنی
abstracts U معنی
drift U معنی
significance U معنی
significant U پر معنی
purport U معنی
rigmaroles U بی معنی
semantics U معنی
synonymous U هم معنی
meanings U معنی
witless U بی معنی
effected U معنی
effecting U معنی
irrational U بی معنی
dulls U بی معنی
dulling U بی معنی
dullest U بی معنی
dulled U بی معنی
dumb U بی معنی
drifts U معنی
drifting U معنی
drifted U معنی
significantly U پر معنی
meaningful U پر معنی
meaningfully U پر معنی
dumbest U بی معنی
effect U معنی
dumber U بی معنی
meaning U معنی
dull U بی معنی
of no significance U بی معنی
translation U معنی
insensate U بی معنی
neer do well or well U بی معنی
tosh U بی معنی
fool begged U بی معنی
to explain away U معنی
irrationable U بی معنی
signification U معنی
purporst U معنی
unmeaning U بی معنی
intendment U معنی
meaning less U بی معنی
equipollent U هم معنی
hokum U بی معنی
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
ideas U مقصود معنی
meaningful U معنی دار
meaningfully U معنی دار
torpe U معنی مجازی
significant figure U رقم با معنی
meanings U معنی دار
significative U معنی دار
suggesting a meaning U افاده معنی
that is to say U بدین معنی که
meaning U معنی دار
to bear a meaning U معنی دادن
equivalents U مترادف هم معنی
to this effect U باین معنی
idea U مقصود معنی
wastrel U ادم بی معنی
purporting U معنی دادن
intent U معنی منظور
ambiguity U گنگی معنی
ambiguities U گنگی معنی
ASH U معنی این لغت چیست ؟
jade U مرد بی معنی
Anglo- U پیشوند به معنی
balderdash U سخن بی معنی
fall into place U معنی گرفتن
significant U معنی دار
wish wash U سخن بی معنی
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
par excellence U به تمام معنی
purports U معنی دادن
purport U معنی دادن
with out rhyme or reason . U بی معنی وقافیه
purported U معنی دادن
significantly U معنی دار
anglo U پیشوند به معنی
sementem U معنی ساده
blat U بی معنی و بی ملاحظه
twaddle U سخن بی معنی
falderol U کلمه بی معنی
fallal U کلمه بی معنی
fallal U چیزبی معنی
figurative sense U معنی مجازی
synonyms U واژه هم معنی
synonym U واژه هم معنی
frothily U بطوربی معنی
grammatical sense U معنی دستوری
in letter and in spirit U ئر لفظ و در معنی
jargon U سخن بی معنی
pith U پر معنی وعمیق
falderol U چیز بی معنی
amphibolic U دارای دو معنی
blatherskite U سخن بی معنی
by extension U بابسط معنی
abstract noun U اسم معنی
moral U پند معنی
by extension U باتعمیم معنی
modification U تصرف در معنی
dead dog U ادم بی معنی
falderal U چیز بی معنی
inexpessive U بی اثر بی معنی
insignificance U بی معنی گری
mystic sense U معنی رمزی
mystic sense U معنی پوشیده
trope U معنی مجازی
neer do well or well U ادم بی معنی
opposite meaning U معنی متضاد
opposite meaning U معنی وارونه
parexcellence U بتمام معنی
polysemous U بسیار معنی
pregnantly U بطور پر معنی
absurd U مزخرف بی معنی
intend U معنی دادن
intending U معنی دادن
intends U معنی دادن
punctual U معنی دار
inept U ناجور بی معنی
insignificancy U بی معنی گری
inutility U اوم بی معنی
fandangle U چیزبی معنی
it does not make sense U معنی نمیدهد
lexical meaning U معنی لغوی
literal sense U معنی لغوی
mal U پیشوندی که معنی بد
equivalent U مترادف هم معنی
scat U اواز بی معنی
sense U شعور معنی
semantics U معنی شناسی
mean U معنی داشتن
sensed U شعور معنی
affirmative U به معنی "بله "
senses U شعور معنی
meanest U معنی داشتن
meaner U معنی داشتن
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
senses U معنی مفاد مدلول
meanest U معدل معنی دادن
poop U ادم بی معنی و احمق
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1FIRST Team Number
1 Keynote address
1معنی‌‌‌‌‌‌کلمه‌ی‌عشرت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com